مروری تاريخی بر مفهوم و جايگاه طب النبی و طب الائمه
۴-تألیفها پیرامون طب روایی و بسترهای پیدایش آن
روایات طبی به مانند چهارچوب کلی تاریخ تدوین حدیث، شامل مراحل انتقال شفاهی، گردآوری اولیه، تبویب موضوعی در جوامع و سپس تبدیل آنها به اثری مستقل در موضوعی واحد بوده است. بنابراین مسلمانان نخستین، سخنان پیشوایان خود را حفظ نموده و با نقل شفاهی به آیندگان منتقل کردند.
از سدة دوم هجری به بعد و با اهمیت یافتن کتابت حدیث، شاهد ثبت کَتبی آموزههای طبی در جوامع روایی هستیم (برای نمونه، نک: ابن ابیشیبه، ج ۵، کتاب الطب). نیز روایات پزشکی، بابی را به خود در مهمترین کتابهای حدیثی شیعه و اهل سنت اختصاص داده است (بخاری، ج ۷، ص ۱۱-۳۳؛ کلینی، ج ۶، ص ۲۴۲-۴۳۰). اما گرایش به تألیف آثاری مستقل در طب روایی، به بعد از عصر ترجمه بازمیگردد؛ آن زمان که غیر مسلمانان، آثاری در حوزة مسائل پزشکی نوشته بودند و مسلمانان را از جهت نداشتن مباحث پزشکی تخطئه میکردند (برای نمونه، طعنة طبیب هارون عباسی به علی بن حسین بن واقد از محدثان خراسان، نک: ثعلبی، ج ۴، ص ۲۳۰).
ظهور نصگرایی افراطی و انحصارطلبی اصحاب حدیث متأخر در سدههای متقدم هجری، بر رشد آثار طب مأثور فزود و محدثان کوشیدند تمام علوم مورد قبول خود، از جمله طب را از رهگذر حدیث ارائه کنند (برای توضیح بیشتر دربارة انحصارگرایی اهل حدیث، نک: پاکتچی، ج ۱، ۸۵-۸۹). به عبارت دیگر، برآشفتگی از توسعة علوم وارداتی همچون طب یونانی از یک سو، و انگارة استغنا و خودکفایی به میراث سنتی از سوی دیگر، نقش مهمی در تقویت فعالیتهای محدثان در حوزة طب داشته است (نک: آقاجری و همکاران، ص ۶-۱۲).
از نخستین مؤلفان طب مأثور باید به محمد بن مسعود عیاشی (مرگ: ۳۲۰ ق)، ابونعیم اصفهانی (مرگ: ۴۳۲ ق) و ابوالعباس جعفر بن محمد مستغفری (مرگ: ۴۳۲ ق) یاد کرد که همگی اثر مستقلی در طب نبوی داشتهاند (نک: ابن ندیم، ۲۴۴؛ حاجی خلیفه، ج ۲، ص ۱۰۹۵). شایان توجه آنکه گرچه مستغفری از علمای اهل سنت بود، اما اثرش در میان شیعیان، با اقبال گستردهای همراه شد (برای بازتاب روایات در جوامع روایی، نک: مجلسی، ج ۱، ص ۲۳، ۴۲؛ نوری، ج ۱، ۴۲۸، ۳۹۳).
بیشک در میان شیعیان امامی مذهب، «طب الرضا» معروف به رساله ذهبیه ، منسوب به امام هشتم (ع) مهمترین اثر طب مأثور به شمار میآید. در مقدمة این اثر چنین آمده است که مأمون (حک: 198-218 ق)، جلسهای علمی با حضور پزشکان برجستة آن زمان از جمله یوحنا بن ماسویه، جبرائیل بن بختیشوع و صالح بن بلهمه هندی در نیشابور تشکیل داد. حاضران از طبعهای چهارگانه، فواید و منافع خوارکیجات، علل بیماریها سخن گفتند (طب الرضا ، ۵-۷). سپس خلیفه عباسی از امام رضا (ع) نظرخواهی کرد و آن حضرت، اعلام داشتند که داشتههای خود که نتیجه تجربیات شخصی و سخنانی است که از گذشتگان شنیده را جمع خواهد آورد (ص۶-۸). این کتاب مشتمل بر اطلاعاتی درباره خواص خوراکیها و نوشیدنیها، انواع تجویزها همچون گیاهدرمانی، رگ گرفتن، فصد، حجامت و نیز برشمردن فواید مسواک و حمام و اموری است که به تقویت جسم بیانجامد (همان، ص ۹). این رساله مورد توجه بسیاری از شیعیان بوده و از همینرو، شروح گوناگونی بر آن نگاشته شده است (نک: سزگین، ج ۱، بخش۳، ص ۲۸۳؛ آقابزرگ تهرانی، ج ۱۰، ص ۴۶-۴۷).طب الائمه
پس از طب الرضا، «طب الائمه» مورد توجه بوده که به عبدالله و حسین، فرزندان بسطام بن شاپور نیشابوری از محدثان شیعی قرن چهارم منتسب است. در این کتاب افزون بر تجویزهای دارویی و برشمردن خواص برخی گیاهان، حاوی ادعیه و تعویذهایی است که برای رفع بیماریها و دفع بلایا توصیه شده است. اعتبار دو کتاب پیشگفته، محل بحث و نظر فراوانی بوده است. از جمله برخی با نقدهای درونی و بیرونی به این نتیجه دست یافتند که گرچه صدور رسالهای به نام طب الرضا از امام رضا (ع) منتفی نیست، اما انتساب کتاب موجود، ثابت نبوده و نمیتوان به عنوان سنت با آن روبه رو شد و بدان عمل کرد (نک: طباطبایی و نصیری، ص ۱۶). طب الائمه نیز جعلی و مبتنی بر طب اسطورهای توصیف (بهبودی، ۱۴۲۷، ص ۲۰۸) و با ارائه شواهدی، میراثی از غلات مخمسی شیعه قلمداد شده است (نک: انصاری، ص ۶۹۳-۷۰۳).
در گذر از سدههای نخستین هجری و با افول علم پزشکی در جهان اسلام (نک: محقق، ۱۳۷۷، ج ۸، ص ۴۶۴) و سرانجام با حمله مغولان، نگارش در طب مأثور متوقف شد تا آنکه سلفیان بار دیگر به تألیف در این حوزه روی آوردند. «الطب النبوی» ابن قیم جوزیه متکلم حنبلیمسلک، مهمترین اثر این دوره است. مرحلة بعد، دورة گردآوری و تبویب مجدد آثار پیشینیان است که «المنهج السوی و المنهل الروی فی الطب النبوی» از جلالالدین سیوطی و «طب الائمه » سید عبدالله شُبَّر رهاورد این بازة زمانی است.
سرانجام در دورة معاصر، افزون بر تداوم رویکردهای سدههای پیشین، اعجاز علمی نیز سر برآورد. به عبارت دیگر، سعی شد همپای رشد پزشکی مدرن، خوانشی منطبق بر این رویکرد از روایات ارائه شود؛ گرچه جانبداری دینی و اثبات حقانیت دین اسلام نیز مورد توجه نویسندگان بوده است (برای نمونه: مویل، الاعجاز الطبی فی السنة النبویة؛ احمد شوقی، موسوعة الاعجاز العلمی فی الحدیث النبوی؛ جزائری، الاعجاز الطبی فی القرآن و السنة). در برآوردی کلی از رویکردهای مسلمانان در طول تاریخ، این اخباریان، نصگرایان و سلفیان بودند که به طب مأثور گرایش بیشتری داشتند و اقبال کمتری از سوی عقلگرایان و اصولیان مشاهده میشود. در شیعه، باید غلات را نیز در شمار هواداران طب روایی به شمار آورد؛ آنها که یکی از شؤون امام را تعلیم خواص گیاهان و برشمردن آفات سموم میدانستند (نک: لاهیجی، ۴۷۵؛ قس فخرالدین رازی، ج ۲، ص ۲۵۶ که آن را دیدگاه قدمای شیعه دانسته است)
۵-رویکرد مسلمانان به روایات طبی (روایات طبی در بوتة نقد درایی ـ روایی طب الائمه)
عالمان مسلمان نسبت به روایات طبی، مواجهات و رویآوردهای مختلفی داشتهاند. رویکرد سنتی و طیف غالب در میان ظاهرگرایان شیعه و اهل سنت، پذیرش روایات طبی و عمل بر اساس آن بوده است؛ بدون آنکه هیچگونه بحث و نظری در میان باشد. این پذیرش و اقبالِ عام چنان بوده است که حتی دانشجویان هندی رشتة پزشکی در چند دهة پیش، کتاب طب النبی را در کنار قانون بوعلی سینا میخواندند (براون۱، ص ۱۳). کسانی که نگاه قدسی به این دسته از روایات دارند را نیز باید به این گروه ملحق نمود. برای نمونه، قاضی نعمان مغربی پیش از درج روایات طبی، این نکته را متذکر میشود که احادیث را برای کسانی آورده است که آن را از روی برکت و شفا پذیرا باشند؛ و نه آنان که نسبت بدان تردید داشته و برای تجربه و امتحان بدان روی میآورند (قاضی نعمان، ج ۲، ص ۱۳۵).
سرانجام در دورة معاصر و با سر برآوردن رویکرد اعجاز علمی به نصوص دینی، این رویآورد به روایات طبی نیز نضج گرفت و آثاری به رشته تحریر درآمد که نویسندگانش کوشیدهاند روایات طبی را منطبق بر علم مدرن پزشکی بنمایانند (نک: بخش پیشین). حتی این قاعده وضع میشود که روایات طبی نباید مخالف اصول و قواعد مسلم علم پزشکی باشد و چنانچه این تعارض بوجود آید، روایت را باید به کنار نهاد (سباعی، ص ۳۰۱-۳۰۲؛ نصیری، ص ۱۰۱). نیز دقیقترین شیوه برای ارزیابی روایات طبی را نه نقد سندی و رجالی، بلکه آزمایش تجربی آن دانستهاند (ری شهری، ج ۱، ص ۲۰؛ نیز نک: جمیل، سراسر اثر).
در مقابل رویکرد فوق، دیدگاه غالب در میان علمای مسلمان، سنجش اعتبار سندی و دلالی روایت پیش از باور به مضامین و عمل بدان است. توضیح آنکه با فاصله گرفتن از عصر حضور معصوم، حدیث به تنها طریق برای دستیابی به گفتار و کردار پیشوایان دین مبدل شد؛ اما وجود آسیبهایی از جعل و تحریف تا نقل به معنا و کژفهمی، به این امر انجامیده که اسلامشناسان به نقد روایی ـ درایی روی آورند. از جمله نخستین نقدهای روایی، سه تبصرهای است که شیخ صدوق از بزرگترین محدثان شیعة امامیه طرح کرده است. او افزون بر یادکرد روایاتی که دشمنان در جهت تخریب مذهب تشیع جعل کردهاند، به احتمال اشتباهاتی که راویان در نقل روایت مرتکب میشوند، اشاره داشته است. وی در ادامه به تقطیع، یعنی نقل بخشی از روایت و فروگذاردن پارهای دیگر از آن، تذکر داده است (ابن بابویه، ۱۴۱۴، ص ۱۱۵). از متن کتاب چنین برمیآید که شیخ صدوق، نقش تقطیع را در بدفهمی روایات پزشکی بسیار حائز اهمیت میدانسته است. از اینرو، احادیثی دربارة خاصیت شفابخشی عسل و بادنجان را به قیود خاصی محدود کرده است (همان، ص ۱۱۵-۱۱۶).طب الائمه
برای نخستین کوششهای نقد روایی اهل سنت، باید به علل ابن ابیحاتم اشاره داشت که بخشی از روایات ضعیف و یا ساختگی در موضوع طب را گرد آورده است (ابن ابیحاتم، ج ۲، ص ۳۲۰-۳۲۹). نیز باید به بخشی از موسوعة الأحادیث و الآثار الضعیفة و الموضوعة اشاره کرد که روایات جعلی و ضعیف در موضوع طب، گرد آمده است (حلبی و دیگران، ج ۱۴، ص ۳۳۶-۳۷۳). گفتنی است برخی از دگراندیشان معتقدند محدثان برای بازیابی اعتبار و مخاطبان خود که بواسطة ورود علوم پزشکی و داروسازی یونانی و ایرانی از دست رفته میدیدند، به جعل در زمینه روایات طبی پرداختند (بهبودی، ۱۳۸۷، ج ۲، ص ۴۴۸). فرضیة جعل احادیث طبی و انتساب آنها از پیامبر (ص) از سوی مستشرقان نیز دنبال شده است (اینهورن، ج ۱۴، ص ۳۸۳۴-۳۸۳۹). شاید از همین روست که برخی، شبیه بودن حدیث به اقوال طبیبان و پزشکان را یکی از معیارهای شناخت احادیث ساختگی دانستهاند (ابن قیم، ۱۳۹۰، ج ۱، ص ۶۴؛ بستانی، ص ۳۰۹).
افزون بر نقدهای روایی، باید به دیدگاههایی پیرامون دلالت روایات طبی و نحوه برداشت از آنها اشاره داشت. از جمله شیخ صدوق، به دو نکته اشاره داشته است: ۱) برخی از روایات، در ارتباط با شرایط جغرافیایی مکه و مدینه صادر شده است و نه همه مناطق؛ ۲) گاه تجویز، ناظر به طبع سؤالکننده است که به دلیل علم امام، بحثی از آن در متن روایت نیامده است (ابن بابویه، ۱۴۱۴، ص ۱۱۵). این تبصرهها، نوعی استفاده از قرائن عقلی در ارزیابی روایات قلمداد شده است (شعرانی، ج ۱، ص ۱۷ مقدمه). البته برخی از معاصران، چنین رویکردی را مایة خدشه به اعتبار بخشی از میراث روایی اهل بیت و بیبهره ماندن از آنها ارزیابی کردهاند (نک: ری شهری، ج ۱، ص ۱۸). همچنین ابوطالب مکی این فرضیه را طرح کرده که روایات مرتبط با حجامت، به گرمای زیاد سرزمین حجاز مرتبط باشد (ابوطالب مکی، ج ۲، ص ۳۴). مجلسی نیز پیرامون روایات حجامت و فصد، معتقد به نگاه منطقهای است؛ یعنی پیشوایانی که در حجاز میزیستند، با ملاحظة هوای گرم منطقه، بر حجامت تکیه داشتند؛ اما آن دسته از امامان که به عراق و خراسان درآمدند، فصد را پیشنهاد میکردند (مجلسی، ج ۵۹، ص ۱۳۷-۱۳۸).طب الائمه
در بازگشت به قیود ابن بابویه، شیخ مفید بندی دیگر به تبصرههای وی علاوه میکند. او معتقد است گاه تجویز معصومین (ع)، نه تنها در بهبود بیماری فایدهای ندارد بلکه میتواند آسیبرسان باشد؛ با این توضیح که پیشوایان دینی با علم لدنی، از رفع فوری سبب بیماری مخاطب باخبر بودند و از همینرو، تجویز ائمه در خصوص فرد مراجعهکننده بوده است و نه تمام مردمان! (مفید، ص ۱۴۴-۱۴۵).
محمدباقر مجلسی تبصرهای عجیبتر به میان کشیده است. او این احتمال را مطرح کرده که برخی از تجویزهای معصومین (ع)، ممکن است مناسبتی با بیماری نداشته باشد و تنها به جهت آزمایش و امتحان بیان شده باشد؛ تا بدین وسیله، راسخان در ایمان بواسطة عمل بدان شفا یابند (مجلسی، ج ۵۹، ص ۷۶). از آوردههای فوق چنین برمیآید که علمای مسلمان در درستی پارهای از روایات پزشکی، تردیدهای جدی داشتهاند و بر فرض صحت، بیمحابا از آنها برداشتی کلی نکرده و آن را به تمامی افراد و سرزمینها تسری نمیدادند؛ گاه روایت را به شرایط خاصی قید زده و یا دلالت آن را با توضیحاتی همراه میساختند. شایان ذکر است یکی از عرصههایی که معمولاً در آن از دلالت روایات طبی سخن به میان آمده، پاسخ به شبهاتی دربارة تعارض روایات با علم طب است (برای نمونه، نک: ابن جوزی، ص ۷۹-۸۴).
***
مقاله مروری تاريخی بر مفهوم و جايگاه طب النبی و طب الائمه (یحیی میرحسینی)
کتاب جستارهایی در اعتبارسنجی وفهم روایات طبی
دانلود مقاله
مروری تاريخی بر مفهوم و جايگاه طب النبی و طب الائمه