مسائل مطروحه در روایات طبی ، دامنه فراوانی دارد و در کتابهای روایی طب، از جنبههای مختلفی به سلامت انسان پرداخته شده است. در درجه نخست، باید به روایاتی اشاره کرد که مروج سبکی از زیست بشری است که دوامبخش عافیت و تندرستی باشد؛ از اعتدال در خوردن و آشامیدن (کلینی، ج ۶، ص ۲۶۸-۲۷۰)، کوتاه کردن ناخنها (ابن بابویه، ۱۴۱۳، ج ۱، ص ۱۲۶-۱۲۸)، شستن دستها قبل از غذا (برقی، ج ۲، ص ۴۲۴) و بهداشت دهان و دندان (طب الرضا، ص ۵۰-۵۲) تا توصیه به وارد نشدن بر مریض برای جلوگیری از سرایت بیماری (بخاری، ج ۷، ص ۳۱). نیز پرهیزهای غذایی، رعایت بهداشت محیط و برشمردن اسباب پیدایش بیماری نیز در همین راستا قابل تفسیر است (برای نمونههایی از آن به ترتیب، نک: طب الرضا، ص ۶۳؛ کلینی، ج ۶، ص ۵۰۳).
برشمردن فواید غذایی و دارویی خوراکیجات و آشامیدنیها، موضوعی است که با حجم گستردهای در متون روایی به ثبت آمده است (برای بسیاری از آنها، نک: مستغفری، ۲۲-۳۱؛ مجلسی، ج ۵۹، ص ۲۱۵-۲۴۳). از دیگر مطالب پر تکرار، روایاتی مرتبط با مزاجشناسی است؛ از توصیف ویژگیهای هر کدام، ارتباط هر یک از اعضای بدن با مزاجها تا راهکارهایی برای تعدیل آنها (طب الرضا، ص ۴۷-۴۹). نیز گرچه در برخی روایات از نشانههای بیماری بحث میشود (برای نمونه دگرگونی رنگ چهره، نک: ابن بسطام، ص ۸۱)، اما آنچه بیش از همه مورد توجه بوده، راهکارها و تجویزهای درمانی است. برای نمونه میتوان به توصیههایی برای رفع سردرد، سوزش معده، یرقان و سل اشاره داشت (ابن بسطام، ص ۷۱-۷۲، ۸۵؛ برای نمونههای دیگر، نک: شبّر، ج ۲، ص ۲۲۵-۳۶۴). تنها استثناء، زکام است که گرچه معجونی از امام صادق (ع) برای علاجش نقل شده، اما آن حضرت با اشاره به فوایدش، درمان آن را به صلاح ندانستند (ابن بسطام، ص ۶۴-۶۵). البته در روایتی دیگر، به صورت کلی استفاده از دوا تا آنجا که بدن یارای تحمل بیماری دارد، توصیه نشده است (برقی، ج ۲، ص ۵۷۱).
گفتنی است در روایات طبی گرچه سعوط (دارویی که درون بینی چکانده میشود)، حجامت، نوره و تنقیه به عنوان دوا معرفی شده (نک: کلینی، ج ۸، ص ۱۹۲) اما در متون برجایمانده، با راهکارهای متنوعتری مواجهیم؛ از جمله گیاهدرمانی، تجویز عرقیجات، فصد، فعالیت جنسی، تدهین و روغنمالی، اذکار و اوراد (نک: ابن بسطام، جایجای اثر). یادکردنی است از میان تجویزهای خوراکی، بیش از همه بر عسل و سیاهدانه تأکید شده که بر پایه روایات طبی ، دوای تمام بیماریهاست (حر عاملی، ج ۲۵، ص ۹۸-۱۰۱). نیز دستورالعمل ساخت معجونهایی به نام «دواء محمد» و یا «دواء الرضا» به ثبت آمده که از ترکیب ۵ و ۱۰ مادة گیاهی تشکیل شده است (ابن بسطام، ص ۱۲۸-۱۲۹، ۸۸-۸۹).
شایان ذکر است از منظر پیشوایان دینی، رژیم غذایی در بوجود آمدن بیماریها نقش بسزایی دارد و در نقطه مقابل، پرهیز از مهمترین دواهاست: «معده، خانه هر بیماری و پرهیز، پایه هر درمان است» (مستغفری، ۱۹؛ ابن بابویه، ۱۳۶۲، ج ۲، ص ۵۱۲). توضیحاتی دربارة اعضای بدن (ابونعیم، ج ۱، ص ۲۱۰-۲۲۴)، عیادت از مریض و آداب آن (شبّر، ص ۷۹-۸۶)، مسئولیت پزشکی همچون ضرورت علم به طب در درمان (ابونعیم، ج ۱، ص ۱۹۹) و اموری از این قبیل، از دیگر مطالب به ثبت آمده در کتب طب مأثور است. نیز باید به دستورالعملهایی از پیامبر (ص) به منظور اصلاح و پالایش طب موروثی عرب اشاره کرد. برای نمونه، داغ گذاشتن بر بیمار نهی میشود (نک: احمد بن حنبل، ج ۴، ص ۸۵) و یا حداقل چنین تبیین میشود که تنها در موارد خاصی باید از آن بهره برد (نک: محقق، ۱۳۷۴، ص ۳۹۲). این در حالی است که اساس طب جاهلی بر تجویز عسل، حجامت و داغگذاری استوار بود (جواد علی، ج ۱۶، ص ۲۴).
مروری بر ابواب طب جوامع روایی و تکنگاشتههای این موضوع نشان میدهد پیشوایان دینی، توجه ویژهای به «طب متافیزیک و درمان روحی» داشتند. از همین روست که بخش گستردهای از ابواب طب در جوامع روایی به این موضوع اختصاص دارد. نیز ابن قیم جوزی در الطب النبوی، امراض را به دو دسته بدنی و روحی تقسیم کرده (ابن قیم، بیتا، ص ۵) و روایات طبی را ناظر به این دو دانسته است (همان، ص ۲۱-۲۱۱). از مهمترین مصادیق رویکرد ماورای طبیعی به بیماری و درمان، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) دعا درمانی: روایات بسیاری از پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) وجود دارد که برای علاج بیماری، ورد و دعایی تعلیم دادهاند (در منابع اهل سنت: بیهقی، ۱۴۱۴، ج ۲، ص ۲۹۶-۲۹۷؛ در متون شیعه: کلینی، ج ۲، ص ۵۲۱). نیز حتی برای پیشگیری از بروز بیماری، ادعیة خاصی وارد شده است. یکی از مفصلترین آثار در این باره، «مجمع الدعوات» است؛ اثری از ابن غیاثالدین علائی که مجموعة ادعیه و اورادی را برای جلوگیری و یا خلاصی از بیماریها و ناخوشیها گرد آورده است (چاپ سوم، بیروت: ۱۴۲۸ ق). باور به اثربخشی ادعیه و نیایش در بهبود بیماری چنان پر نفوذ بوده است که مؤثرتر از مصرف داروهای گیاهی دانسته میشد؛ از آنرو که در خواندن دعا، اموری چون توکل، تقوا و ارادة راسخ وجود دارد که نقش بهسزایی در علاج امراض دارند (شوکانی، ج ۹، ص ۹۳). گفتنی است حرفهای به نام دعانویسی در جوامع مسلمان، گرچه گاه با تحریفهایی همراه بوده، اما در راستای همین باور کهن بوده است. در پایان باید به این نکته اشاره کرد که پیشوایان دینی، هرگز دعا را از توسل به خداوند فراتر نبرده و آن را جایگزین درمان ننمودند. برای نمونه، فردی با درد شکم و پیچش روده نزد امام رضا (ع) آمده و از ایشان تقاضای دعا کرد؛ بیماری که داورهای فراوان، نه تنها بهبودش نساخته بلکه بر آن فزوده بود. آن حضرت در پاسخ، گرچه دعا را نزد خداوند ارزشمند دانسته و حاجت او را از خداوند طلب کردند، اما شفای او را در جوز هندی دانستند (ابن بسطام، ص ۱۰۱).
ب) تعویذ، حرز و رقیه: در روایات بسیاری، شفای بیماران از رهگذر ذکر زبانی و یا به همراه داشتن نوشتهای دنبال میشود که مشتمل بر تکریم و تمجید خداوند و اورادی با مضامین دینی است (برای نمونه تعلیم تعویذ تب از سوی جبرئیل به پیامبر (ص)، نک: کلینی، ج ۸، ص ۱۰۹). مجموعهای از تعویذها برای دردهای چشم، سر و شکم و نیز بیماریهایی چون بواسیر، ورم مفاصل و قولنج در طب الأئمه به ثبت آمده است (نک: ابن بسطام، ص ۲۰-۴۰).
ج) انجام کارهای خیر و ثواب: پیشوایان دین اسلام، مبادرت ورزیدن به کارهایی چون صدقه و قربانی را در شفای بیماری مؤثر دانستهاند (ابن غیاث الدین، ص ۱۶). برای نمونه در توصیهای از پیامبر (ص)، دستگیری از فقرا افزون بر دفع بلا و خطرات، بیماری را بهبود میبخشد (ابن بسطام، ص ۱۲۳). گاه برخی آیینهای عبادی نیز شفابخش دانسته شده است (برای نمونه نماز، نک: ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۱۴۴).
نکته شایان توجه دیگر در روایات طبی ، تجویز دستورالعملهای متافیزیک برای بیماریهای جسمی است (برای نمونه قرائت قرآن برای تسکین دلدرد، نک: کلینی، ج ۲، ص ۶۰۰). نیز برای نماز شب خواصی برشمرده شده که نخستین آنها، سلامتی بدن است (برقی، ج ۱، ص ۵۳). در مقابل، برای برخی گیاهان و داروها اثری فراجسمی و روحانی در نظر گرفته میشود (برای نمونه خوردن بِه برای تزکیه قلب و شجاعت، نک: قاضی نعمان، ج ۲، ص ۱۴۸). گاه نیز تجویزهای طبیعی و فراطبیعی با هم جمع شدهاند. برای نمونه، جهت رفع بلغم به اثربخشی قرائت قرآن در کنار مسواک زدن و نوشیدن شیر اشاره رفته است (ابن بسطام، ص ۶۶). گفتنی است گرچه سبب ورود برخی روایات، حاکی از آن است که صحابیان پس از جستن درمان و افاقه نیافتن به دستورالعملهای متافیزیکی پیشوایان روی میآوردند (برای نمونه، نک: ابن بسطام، ص ۲۸-۲۹) اما نمیتوان این ترتیب را شایع دانست. به عبارت دیگر، بسیاری از همان ابتدا به دستورهای ماورای طبیعی متمایل بودند.
البته تمام روایات طبی این بخش، فارغ از بحث صحت انتسابشان به معصوم درج شده است و پرواضح است که این احادیث نیز به بررسی سندی و دیگر محکهای به ثبت آمده در فقه الحدیث و نقد الحدیث نیازمند است.
***