ضرورت نقد درونی در بررسی روایات طبی
تا اینجا بحث درباره اعتبار حدیث بود. اما بعضی اوقات، ممکن است واقعا جملهای از معصوم صادر شده باشد که جعلی هم نباشد، اما آیا واقعا باز هم میتوانیم اعتماد کنیم و به فحوای آن عمل کنیم؟ پاسخ علمای علم حدیث، منفی است و باید مسائل مختلف دیگری را مد نظر گرفت.
تقطیع
تقطیع به معنای قطع کردن و بریدن است؛ هر حدیثی که ما میشنویم، راوی از یک جایی از سخن امام را بریده و قسمتی را نقل کرده است. پس هر حدیثی تقطیع شده است اما مقصود ما از تقطیع در نقد درونی، آن است که راوی، یک بخش مهم سخن معصوم را بیاندازد و این حذف کردن، در فهم مطلب خلل ایجاد کند.
برای نمونه در حدیثی آمده است: «إنما الطیرة فی المرأة و الدابة و الدار». شومی و نحسی در سه چیز است: در زن و چهارپا وخانه. اما آیا زن، نحس است؟ آیا خانه نحس است؟ یکی از محدثین نقل کرده است که وقتی عایشه حدیث فوق را شنید، تعجب کرد تا جایی که به صورت خودش زد. او گفت گرچه پیامبر این عبارات را به کار برد، ولی یک جملهای قبلش بوده است که شما انداختهاید. پیامبر در حال بحث کردن از عرب جاهلی بودند و فرمودند: «کان اهل الجاهلیه یقولون الطیرة فی المرأة و الدابة». یعنی جاهلیان معتقد بودند که شومی در زن و فلان و فلان است نه اینکه ما معتقد هستیم! ببینید چه قدر مضمون حدیث تغییر میکند. اصلا صد و هشتاد درجه معنا عوض میشود.
مثال دیگر در رابطه با خاصیت عسل است. در برخی روایات آمده است: «العسلُ شفاء من كل داء». عسل شفای همه بیماریهاست. یکسری دیدگاههای افراطی هست که دوستان حتما با آن آشنا هستند که عسل را شفابخش همه بیماریها میدانند. یعنی شما چه سرطان داشته باشید و چه سرما بخورید، با عسل درمان میشوید. ظاهرا از قراین چنین برمیآید که در قرون متقدم، بعضی از مسلمانان به چنین چیزی باور داشتند یعنی معتقد بودند که با عسل، هرنوع بیماری را میشود شفا داد. از همین رو هم هست که فردی به نام ابن نغزلیه یهودی به این باور مسلمانان اشکال میگیرد که چرا همچنین اعتقادی دارید!
سوال: شفابخش بودن عسل در قرآن هم آمده است.
پاسخ: ببینید قرآن گفته است «فیه شفاءٌ للناس». آن تنوین شفاءٌ، تنوین نکره باشد یعنی شفائی است برای بعضی از بیماریها؛ نه اینکه شفایی است برای همه بیماریها. بعد هم آنجا بحث بیماری نیست، شفایی است برای مردم! اصلا بحث داء و بیماری نیست. پیشنهاد ابن بابویه شیخ صدوق و همچنین ابن حزم اندلسی آن است که «العسل شفاء من کل داء بارد» یعنی عسل شفای بیماریهایی است که در اثر برودت حادث شده باشد. احتمالا منظورش طبع سرد است. یعنی هر بیماری که در اثر طبع سرد حادث شده باشد، عسل که طبعش گرم است، آن را شفا میدهد و راوی این جمله، کلمه بارد را انداخته است.
این تقطیع، حذف کردن یک کلمه است که زیاد بوجود میآید. اما تقطیع سبب ورود هم داریم. سبب ورود به معنای این است که علت گفته شدن سخن از حدیث خط بخورد. برای نمونه، در روایتی آمده است که «إن المیت لَیُعذّب ببکاء الحَیّ». بسیاری از اهل سنت این روایت را نقل میکنند و همین امروز هم بر اساسش عمل میکنند. میگویند چنانچه بر سر مردهای که در قبر خواباندیم گریه کنیم، اشکهای ما منجر به عذاب او میشود. واقعا جای سوال دارد که ما داریم کار اشتباهی انجام میدهیم ـ خواه گناه و خواه مکروه ـ اما کسی که در قبر است عذاب میشود! حال با این آیه قرآن که میگوید «و وَلا تَزر وازِرَة وِزرَ اُخری / هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد» ناهمخوان است. این در حالی است که پیامبر این جمله را در مورد فرد خاصی فرمودند! به قول فقها «قضیه فی واقعه» است و به واقعه خاصی اشاره دارد. توضیح آنکه پیامبر (ص) در حال گذر از خانه یک یهودی بودند و مشاهده کردند یهودیان برایش گریه میکنند. در این بین بود که پیامبر فرمودند این گریهها هیچ سودی برایش ندارد که بدتر هم میشود. پس این جمله مربوط به آن فرد است و پیامبر با اصحاب یک صحبت خودمانی در آن مورد خاص داشته است اما وقتی این قبل و بعد خط میخورد و فقط این جمله فریز میشود و قاب خورده به ما منتقل میشود باعث چنین سوء برداشتهایی میشود. همین الان هم وهابیها اعتراض دارند که برای چه بالای قبر امام حسین (ع) میروید و گریه میکنید! اصلا آنها در تشییع جنازهشان گریه ندارند. متوفی را خاک میکنند و مثلا کمی هم قرآن میخوانند چون این روایات تقطیع شده را باور کردند و بر اساسش عمل میکنند.
نمونه دیگر، اسْتِنْجَاءِ با آب سرد است. استنجاء به معنای شستن خود پس از قضای حاجت است. در روایات آمده است که شستن با آب سرد باعث بهبود کسی میشود که بواسیر دارد اما شیخ صدوق معتقد است این دستورالعمل برای کسی است که از گرمی دچار بواسیر شده باشد. همچنین او معتقد است روایات مرتبط با شفابودن بادمجان، برای کسی است که خرما خورده باشد. احتمالا یعنی اگر با خوردن خرما گرمیکرده است، بادمجان بخورد، تعادل بوجود میآید. به عبارتی این سبب صدور یعنی فردی که آمده و سوال کرده از متن روایت حذف شده است و فقط این تکه برای ما برجایمانده است.
سوال: ممکن است «لمن یأکل الرطب» در جمله فوق به معنای تری باشد؟ چون بادمجان خشک و در نقطه مقابل تری قرار دارد؟
پاسخ: ممکن است. بله احتمال شما راجحتر است. خیلی ممنونم.
منبع: کتاب: نظام سلامت در اسلام