عالمان مسلمان نسبت به روایات طبی، مواجهات و رویآوردهای مختلفی داشتهاند. رویکرد سنتی و طیف غالب در میان ظاهرگرایان شیعه و اهل سنت، پذیرش روایات طبی و عمل بر اساس آن بوده است؛ بدون آنکه هیچگونه بحث و نظری در میان باشد. این پذیرش و اقبالِ عام چنان بوده است که حتی دانشجویان هندی رشته پزشکی در چند دهه پیش، کتاب طب النبی را در کنار قانون بوعلی سینا میخواندند (براون ، ص ۱۳). کسانی که نگاه قدسی به این دسته از روایات دارند را نیز باید به این گروه ملحق نمود. برای نمونه، قاضی نعمان مغربی پیش از درج روایات طبی، این نکته را متذکر میشود که احادیث را برای کسانی آورده است که آن را از روی برکت و شفا پذیرا باشند؛ و نه آنان که نسبت بدان تردید داشته و برای تجربه و امتحان بدان روی میآورند (قاضی نعمان، ج ۲، ص ۱۳۵).
سرانجام در دوره معاصر و با سر برآوردن رویکرد اعجاز علمی به نصوص دینی، این رویآورد به روایات طبی نیز نضج گرفت و آثاری به رشته تحریر درآمد که نویسندگانش کوشیدهاند روایات طبی را منطبق بر علم مدرن پزشکی بنمایانند (نک: بخش پیشین). حتی این قاعده وضع میشود که روایات طبی نباید مخالف اصول و قواعد مسلم علم پزشکی باشد و چنانچه این تعارض بوجود آید، روایت را باید به کنار نهاد (سباعی، ص ۳۰۱-۳۰۲؛ نصیری، ص ۱۰۱). نیز دقیقترین شیوه برای ارزیابی روایات طبی را نه نقد سندی و رجالی، بلکه آزمایش تجربی آن دانستهاند (ری شهری، ج ۱، ص ۲۰؛ نیز نک: جمیل، سراسر اثر).
در مقابل رویکرد فوق، دیدگاه غالب در میان علمای مسلمان، سنجش اعتبار سندی و دلالی روایت پیش از باور به مضامین و عمل بدان است. توضیح آنکه با فاصله گرفتن از عصر حضور معصوم، حدیث به تنها طریق برای دستیابی به گفتار و کردار پیشوایان دین مبدل شد؛ اما وجود آسیبهایی از جعل و تحریف تا نقل به معنا و کژفهمی، به این امر انجامیده که اسلامشناسان به نقد روایی ـ درایی روی آورند. از جمله نخستین نقدهای روایی، سه تبصرهای است که شیخ صدوق از بزرگترین محدثان شیعه امامیه طرح کرده است. او افزون بر یادکرد روایاتی که دشمنان در جهت تخریب مذهب تشیع جعل کردهاند، به احتمال اشتباهاتی که راویان در نقل روایت مرتکب میشوند، اشاره داشته است. وی در ادامه به تقطیع، یعنی نقل بخشی از روایت و فروگذاردن پارهای دیگر از آن، تذکر داده است (ابن بابویه، ۱۴۱۴، ص ۱۱۵). از متن کتاب چنین برمیآید که شیخ صدوق، نقش تقطیع را در بدفهمی روایات پزشکی بسیار حائز اهمیت میدانسته است. از اینرو، احادیثی دربارة خاصیت شفابخشی عسل و بادنجان را به قیود خاصی محدود کرده است (همان، ص ۱۱۵-۱۱۶).
برای نخستین کوششهای نقد روایی اهل سنت، باید به علل ابن ابیحاتم اشاره داشت که بخشی از روایات ضعیف و یا ساختگی در موضوع طب را گرد آورده است (ابن ابیحاتم، ج ۲، ص ۳۲۰-۳۲۹). نیز باید به بخشی از موسوعة الأحادیث و الآثار الضعیفة و الموضوعة اشاره کرد که روایات جعلی و ضعیف در موضوع طب، گرد آمده است (حلبی و دیگران، ج ۱۴، ص ۳۳۶-۳۷۳). گفتنی است برخی از دگراندیشان معتقدند محدثان برای بازیابی اعتبار و مخاطبان خود که بواسطة ورود علوم پزشکی و داروسازی یونانی و ایرانی از دست رفته میدیدند، به جعل در زمینه روایات طبی پرداختند (بهبودی، ۱۳۸۷، ج ۲، ص ۴۴۸). فرضیة جعل احادیث طبی و انتساب آنها از پیامبر (ص) از سوی مستشرقان نیز دنبال شده است (اینهورن ، ج ۱۴، ص ۳۸۳۴-۳۸۳۹). شاید از همین روست که برخی، شبیه بودن حدیث به اقوال طبیبان و پزشکان را یکی از معیارهای شناخت احادیث ساختگی دانستهاند (ابن قیم، ۱۳۹۰، ج ۱، ص ۶۴؛ بستانی، ص ۳۰۹).
افزون بر نقدهای روایی، باید به دیدگاههایی پیرامون دلالت روایات طبی و نحوه برداشت از آنها اشاره داشت. از جمله شیخ صدوق، به دو نکته اشاره داشته است: ۱) برخی از روایات، در ارتباط با شرایط جغرافیایی مکه و مدینه صادر شده است و نه همه مناطق؛ ۲) گاه تجویز، ناظر به طبع سؤالکننده است که به دلیل علم امام، بحثی از آن در متن روایت نیامده است (ابن بابویه، ۱۴۱۴، ص ۱۱۵). این تبصرهها، نوعی استفاده از قرائن عقلی در ارزیابی روایات قلمداد شده است (شعرانی، ج ۱، ص ۱۷ مقدمه). البته برخی از معاصران، چنین رویکردی را مایة خدشه به اعتبار بخشی از میراث روایی اهل بیت و بیبهره ماندن از آنها ارزیابی کردهاند (نک: ری شهری، ج ۱، ص ۱۸). همچنین ابوطالب مکی این فرضیه را طرح کرده که روایات مرتبط با حجامت، به گرمای زیاد سرزمین حجاز مرتبط باشد (ابوطالب مکی، ج ۲، ص ۳۴). مجلسی نیز پیرامون روایات حجامت و فصد، معتقد به نگاه منطقهای است؛ یعنی پیشوایانی که در حجاز میزیستند، با ملاحظة هوای گرم منطقه، بر حجامت تکیه داشتند؛ اما آن دسته از امامان که به عراق و خراسان درآمدند، فصد را پیشنهاد میکردند (مجلسی، ج ۵۹، ص ۱۳۷-۱۳۸).
در بازگشت به قیود ابن بابویه، شیخ مفید بندی دیگر به تبصرههای وی علاوه میکند. او معتقد است گاه تجویز معصومین (ع)، نه تنها در بهبود بیماری فایدهای ندارد بلکه میتواند آسیبرسان باشد؛ با این توضیح که پیشوایان دینی با علم لدنی، از رفع فوری سبب بیماری مخاطب باخبر بودند و از همینرو، تجویز ائمه در خصوص فرد مراجعهکننده بوده است و نه تمام مردمان! (مفید، ص ۱۴۴-۱۴۵).
محمدباقر مجلسی تبصرهای عجیبتر به میان کشیده است. او این احتمال را مطرح کرده که برخی از تجویزهای معصومین (ع)، ممکن است مناسبتی با بیماری نداشته باشد و تنها به جهت آزمایش و امتحان بیان شده باشد؛ تا بدین وسیله، راسخان در ایمان بواسطة عمل بدان شفا یابند (مجلسی، ج ۵۹، ص ۷۶). از آوردههای فوق چنین برمیآید که علمای مسلمان در درستی پارهای از روایات پزشکی، تردیدهای جدی داشتهاند و بر فرض صحت، بیمحابا از آنها برداشتی کلی نکرده و آن را به تمامی افراد و سرزمینها تسری نمیدادند؛ گاه روایت را به شرایط خاصی قید زده و یا دلالت آن را با توضیحاتی همراه میساختند. شایان ذکر است یکی از عرصههایی که معمولاً در آن از دلالت روایات طبی سخن به میان آمده، پاسخ به شبهاتی دربارة تعارض روایات با علم طب است (برای نمونه، نک: ابن جوزی، ص ۷۹-۸۴).
منبع:کتاب جستارهایی در اعتبارسنجی و فهم روایات طبی- مقاله در آمدی بر جايگاه روايات پزشکی