تصحیف روایات و تاثیر آن بر معنای روایات
تصحیف
تصحیف به معنای اغلاط املایی و شنیداری است. یعنی یک حرف کلمه به حرف شبیهاش تبدیل بشود؛ حالا چه در نوشتن چه در خواندن. تصحیف در نوشتن، واضح است و توضیحی نمیخواهد اما مقصود از تصحیف در شنیدار را با واژه قریب/غریب در فارسی مثال میزنم. اگر فردی که این واژه را تلفظ میکند، مشخص نیست مقصودش غریب است یا قریب! البته به شرطی که گویندهاش یزدی نباشد چون ما یزدیها قاف را بسیار متفاوت از غین تلفظ میکنیم. چنین مسالهای میتواند در مورد روایات نیز مطرح باشد. یعنی امام کلمهای بکار بردهاند و دو روای، دو نوع مختلف شنیدهاند. فراتر از آن گاه در نسخ خطی، مگسی زیر حرفی نشسته و نقطهای ایجاد کرده و باعث شده است کلمه به صورت دیگری خوانده شود. مثلا در خطبه ۴ نهج البلاغه آمده است: «الأمانة نظاما للأمة / امانت باعث نظام امت میشود». اگر افراد امانتدار باشند، این باعث نظامبخشی امت میشود. اما برخی آن را به صورت «إمامة نظاما للأمة» ثبت کردهاند. یعنی امامت، امامتی که ما به آن اعتقاد داریم، باعث نظامبخشی امت است. حالا کدامش درست است؟ این دیگر باید یک محدث کار دقیق نسخه شناسی و فقه الحدیثی انجام دهد.
مثالی از طب: در روایتی آمده است «کان النبی یستحب العسل یوم الجمعه». یعنی پیامبر فرمودند در روز جمعه مستحب است عسل خورده شود! ممکن است برای ما سوال شود اینکه روز جمعه عسل خورده شود، چه امتیازی دارد نسبت به شنبه؟ راه حل در این است که بدانیم یک نقطه از واژه افتاده است و کلمه «الغسل» بوده است نه العسل. غسل در روز جمعه، مستحب است.
مثال دیگر حدیث «أکل السمک یذهب الحسد» است. اگر ماهی بخورید، حسد شما از بین میرود! آیا ماهی حسادت را از بین میبرد؟ در این عبارت، هم یذهب دچار تصحیف شده است و هم حسد! واژه اول، یذیب است و واژه دوم جسد! یعنی اگر ماهی بخورید، وزنتان کم میشود. پس عرصه حدیث، نیاز به تخصص دارد و فرد بیمحابا نباید به سراغش رود.
راهکارهای رسیدن به نسخه یا ورژن صحيح روایت عبارتند از:
الف) مراجعه به کتب ديگر مولف
ب) مراجعه به نقل قول هاي ديگران از همان کتاب
ج) مراجعه به مولفان ديگر (پيدا کردن ورژن ديگر حديث نزد ديگران)
د) توسل به حدس و گمان مبتنی بر لغت.
دیگر نقدهای درونی
از آنجا که وقت چندانی برای بنده باقی نمانده است، به صورت گذرا به دیگر موارد اشاره میکنم. گاه حدیثی ممکن است از روی تقیه صادر شده است؛ گاه نقل به معنا شده باشد و در کنار همه اینها باید به احادیث متعارض توجه شود.
نکته مهم دیگر در برخورد با روایات، توجه به گفتمان و فضای صدور حدیث است. فارغ از تمام مسائلی که ما رعایت میکنیم، گاه لازم است گفتمان و فضای صدور حدیث را بشناسیم. برگردیم سراغ همان روایت حرمت گریه بر میت. از نظر پزشکی و روانی وقتی فردی یکی از نزدیکانش مثلا مادرش را از دست بدهد، گریه میتواند او را آرام کند؛ حتی گفته میشود اگر فرد گریه نکند، ممکن است اینقدر غم بر او انباشته شود که سکته کند. اما وقتی به گفتمان فضای صدور حدیث مراجعه میکنیم، این روایت را در تقابل برخی از باورهای جاهلی مشاهده میکنیم. برخی از عربهای جاهلی به جاودانگی روح اعتقاد داشتند؛ یعنی همه عربهای جاهلی دهری نبودند. آنها که به جاودانگی روح اعتقاد داشتند، بر این باور بودند که وقتی فردی میمیرد، باید شتر را سر قبرش به نحو خاصی کشت. توضیح آنکه چهار دست و پایش از مفصل قطع کرد و بر روی چوبی سوار کرد و چهار طرف قبر نهاد. برای اینکه شتر فوراً خونهایش خارج نشود و نمیرد، بر آن مواضع قطع شده، داغ مینهادند تا خون از آن جاری نشود. این شتر سه چهار روز بر بالین صاحبش از درد نعره میکشید تا بمیرد. این کار را برای چه انجام میدادند؟ آنها معتقد بودند روح مرده بعد از ۳-۴ روز از قبر سربرمیآورد و با آن دست و پای شتر که بر سر قبر آویزان شده است به آسمانها پرواز میکند. آن شتر را نیز هامه میگفتند و معتقد بودند گریه او و نیز گریه انسانها باعث میشود روح مرده از جسم زودتر و راحتتر خارج شود! پس هرچه شما بیشتر گریه کنید، روح مرده سریعتر بیرون میآید و به آسمانها میرود! پس هرچه گریه کنید، بهتر است. در این فضاست که پیامبر (ص) تقابل با این گفتمان و باور اشتباه، میفرمایند گریه نکنید! نه اینکه مثلا الان هم گریه ما مشکل آفرین باشد. حتی در روایاتی آمده است که پیامبر در سالهای آخر عمرشان، با از دست دادن یکی از دخترانشان گریه کردند. وقتی مردم با تعجب مینگریستند، پیامبر میفرماید گریه اشکالی ندارد. پس معلوم میشود آن روایت برای سالهای ابتدایی بعثت بوده است.
مثال دیگر: امام علی (ع) فرمودند: «اِغْتَنِموا بَردَ الرَّبیعِ فَاِنَّهُ یَفعَلُ بِاَبدانِکُمْ ما یَفعَلُ بِاَشجارِکُم وَ اجْتَنِبوا بَردَ الخَریفِ فَاِنَّهُ یَفعَلُ بِاَبدانِکُم ما یَفعَلُ بِاَشجارِکُم». خودتان را از باد بهار نپوشانید یعنی بگذارید باد بهار به شما بخورد اما از باد زمستان خود را بپوشانید. خب ممکن است این حدیث برای کسی که در عربستان زندگی میکند که باد بهارش برای ما شاید از یک باد گرم هم گرمتر باشد، هیچ مشکلی ایجاد نکند و فرد سرما نخورد! اما کسی که در شهر بابل زندگی میکند هم باید چنین کند؟ باید در این گونه موارد دید که این روایت در کجا صادر شده است؟
دقیقا به همین دلیل است که شیخ صدوق معتقد است این احادیث ممکن است مربوط به محیط مکه یا عربستان باشد یا علامه مجلسی میگوید حتی ممکن است گیاهی که در یک منطقهای دواست، برای منطقه دیگر، عامل بیماری و حتی هلاکت باشد! اینکه این جمله را علامه مجلسی میگوید، بسیار قابل توجه است.
مثال دیگر، تأکید فراوان بر استحباب حنا گذاشتن است. ممکن است افرادی به دنبال فلان خاصیت فیزیکی حنا باشند اما توجه به روایت زیر بسیار حائز اهمیت است: «وَ سُئِلَ ع عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ ص غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ فَقَالَ (ع) إِنَّمَا قَالَ ذَلِكَ وَ الدِّينُ قُلٌّ فَأَمَّا الْآنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتَار» (نهج البلاغه، ص۴۷۱). از حضرت علی (ع) میپرسند شما چرا موهایتان را حنا نکردهاید؟ اواخر عمرشان بوده و حضرت موهایشان سفید شده بود. امام میفرمایند این حدیثی که پیامبر فرمود موهای خود را حنا کنید، برای زمانی بود که مسلمانان در اقلیت بودند و بسیاری از آنها هم مسن بودند و برای اینکه جوان نما بیایند، پیامبر فرمود موهایتان را حنا کنید. اگر این روایت را بپذیریم، ممکن است حنا گذاشتن هیچ فایده پزشکی نداشته باشد.
منبع: کتاب سلسله مباحث نظام سلامت در اسلام